محمدنبی جلالی کارشناس هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب
به گزارش وبگاه علمی – تخصصی انجمن دیپلماسی آب ایران، محمدنبی جلالی کارشناس هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب در یادداشتی برای پیام ما نوشت: رودخانههای فرامرزی علاوهبر اینکه یک منبع آب هستند، میتوانند مکانهای توسعه و تولید قدرت هم باشند و هویت فرهنگی را تعریف کنند. بنابراین، این منبع برای کشورها هم میتواند عاملی برای همکاری و هم منبعی برای مناقشه باشد و لزوماً مناقشه در مناسبات هیدروپلیتیکی نامطلوب نیست و گاهی میتواند حتی تسریعکنندهای برای شکلدهی به همکاری هم باشد. رقابت آب بین ایالات ساحلی، هرجومرجهای سیاسی در بالادست و عدم تخصیص معقول آب بین کشورهای ساحلی سبب شده است دور از انتظار نباشد که این حوضه به یکی از ناپایدارترین حوضهها فرامرزی ایران تبدیل شود. ساخت سد سلما در منطقهٔ بالادست رودخانهٔ هریرود در ولسوالی شریف ولایت هرات، از ۱۹۷۶ با حمایت دولتهای هند و بریتانیا شروع شد، ولیکن بهدلیل ناآرامیهای داخلی فراز و فرودهایی داشت تا در اولین دورهٔ ریاستجمهوری «کرزی»، بهطور جدی تکمیل این سد در دستورکار قرار گرفت و نهایتاً در دوران رئیسجمهوری «غنی» در ۱۳۹۵با ظرفیتی حدود ۶۵۰ میلیون مترمکعب و با حمایت مالی ۳۰۰ میلیون دلاری هند به بهرهبرداری رسید.
همچنین، با حمایت مالی و فنی بانک توسعهٔ آسیایی، زمینهای قابل آبیاری بند سلما از ۳۵ هزار به ۸۰ هزار هکتار افزایش یافت و جالب اینجاست که قبل از افتتاح سد سلما که نقطهعطفی در مهار آبهای فرامرزی افغانستان است، آقای «مودی» نخستوزیر هند ابتدا به ایران میآیند و توافقنامهٔ بندر استراتژیک چابهار را امضا میکنند. بالاخره با توجه به موقعیت جغرافیایی افغانستان که امکان ویژهای در مهار آبهای فرامرزی دارد، سبب شده است کشور ثالث بهجدیت سراغ سرمایهگذاری روی مهار این منبع در این کشور برود تا عملاً بتواند از طریق افغانستان برای خودش اهرمهای فشار ایجاد کند.
بههرحال، افغانستان بخشی از ظهور و تداوم دیپلماسی آبی کشورهای ثالثی همچون هند نیز بوده است.غیر از سد سلما، در منطقهٔ بالادست رودخانهٔ هریرود، سد کبگان بر سرشاخهٔ کبگان تقریباً با ظرفیت ۱۵۰ میلیون مترمکعب و سد پاشدان نیز با ظرفیت مخزن ۵۵ میلیون مترمکعب در حال احداث هستند. ساخت سد پاشدان تقریباً از ۲۰۱۱ آغاز شد، اما ناامنی در منطقه منجر به توقف ناگهانی بند پاشدان شد. مجدداً فاز ساختوساز در سال ۲۰۱۹ از سر گرفته شد و تا سال ۲۰۲۲، ۸۵ درصد پیشرفت داشت که اخیراً نیز مطلع شدیم فاز نهاییاش آغاز شده است که موقعیت ویژهتری در مذاکرات آینده بر سر جریان مشترک رودخانهٔ هریرود به این کشور خواهد داد.
عملیات اجرایی ساخت سد دوستی هم که بزرگترین سد مخزنی شرق کشور است، در سال ۱۳۷۹ آغاز و در فروردین سال ۱۳۸۴ بر روی رودخانهٔ هریرود مشترکاً بین مرز ایران و ترکمنستان افتتاح شد. حجم کل مخازن سدهای استان خراسانرضوی یک میلیارد و ۵۷۰ میلیون مترمکعب و حجم سد دوستی یک میلیارد و ۲۵۰ میلیون مترمکعب است. حیات سد دوستی بهشدت به میزان بارندگی و جریان روانابها در افغانستان وابسته است که متأسفانه براساس آمارهای دفتر اطلاعات و دادههای آب کشور، تا ۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، مخزن بیش از یک میلیارد مترمکعبی سد دوستی، بهرغم بارندگیهای سیلآسا در افغانستان فقط هفت درصد پر شده است. همچنین در حوضهٔ هریرود، برخلاف حوضهٔ هیرمند هیچگونه معاهدهای با کشور افغانستان نداریم، هرچند که درواقع بهواسطهٔ یکجانبهگرایی بعضی از دولتها، همگرایی و ضمانت اجرایی برای معاهدات مشاهده نمیشود.
در افغانستان فارغ از اینکه چه دولتی بر سرکار باشد، راهبرد هیدروپلیتیکی کاشت-برداشت مبنیبر مهار آب فرامرزی تقریباً یکسان بوده و تنها گاهی شدیدتر شده است. کرزی کاشت، غنی درو کرد. غنی کاشت، طالبان درو کرد. طالبان خواهد کاشت و بعدها حکومتی درو خواهد کرد و البته نقش کشورهای ثالث بهشدت در به سرانجام رساندن این پروژهها پررنگ بوده است. حکومت نوپای طالبان در این برههٔ زمانی توسعهٔ زیرساختهای آبی را در دستورکار این کشور قرار داده است. افغانستان به غیر از هفت سد حوضهٔ هریرود که سد سلما و پاشدان تنها دو مورد هستند، برنامهٔ ساخت ۱۱ سد دیگر را هم در بالادست شمالشرق ایران در حوضهٔ هریرود دارد.
همچنین، این کشور بهدنبال توسعهٔ شبکههای آبیاری و کانالها نیز در حوضهٔ هریرود است که وابستگی به منابع آب را بیشتر و جامعهٔ محلی در افغانستان را وابسته به این منبع میکند. متأسفانه گزارشات متعدد تأکید دارد حتی همین کانالها هم مطابق معیارها و استانداردهای جهانی هم نیست و هدررفت آب و رویکردهای آبیاری ناپایدار در حوضه به کلاف درهمتنیدهٔ مسائل حوضه خواهد افزود و میتوان گفت با تکمیل این کانالها، مناقشهٔ تأمین منبع آب مناطق نیمهٔ شرقی کشور وارد فاز جدیدتری خواهد شد و بهمرور به کشاورز محلی کشور بالادست گره میخورد و ماهیت مناقشه دیگر صرفاً دولت-دولت نخواهد بود و دولت-مردم نیز خواهد بود که این چالش مهمی در مسائل هیدروپلیتیکی است.
علاوهبراین، هدف طالبان به سرانجام رساندن ابرپروژههای متعدد آبی-انرژی تعریفشدهٔ پیشین است؛ بهطور مثال کانال قوشتپه که از بزرگترین طرحهای انتقال آب افغانستان برای مدیریت آبهای فرامرزی این کشور است، از حدود پنجاه سال پیش و در زمان ریاستجمهوری «داوودخان»، طراحی شده و به تعویق افتاده بود، در سال ۱۳۹۷ با حمایت ۶.۳ میلیون دلاری USAID شروع شد و در این دوران طالبان به سرانجام رساندنش بجد در دستورکار قرار گرفته است. فاز اول این پروژه تکمیل شده و فاز دوم نیز در حال انجام است که با احداث این کانال، اراضی کشاورزی جنوب ترکمنستان بهشدت تحتتأثیر قرار خواهد گرفت که باعث خیزش هرچه بیشتر گردوغبار خواهد شد و استانهای شمالشرقی ایران را درگیر خواهد کرد. ضمن اینکه قرار است بسیاری از مهاجرین اخراجی پاکستانی در این مناطق مرزی باب میل امارت اسلامی مستقر شوند و بافت اجتماعی در مناطق مرزی دستخوش تغییر خواهد شد.
البته نکتهٔ دیگر درین پروژه این است که با اتمام این ابرپروژه، مهاجرین پشتون متحد طالبان در مناطق شمال افغانستان که منابع نفت و گاز و معادن دستنخوردهای دارد، سکونت مییابند که میتوان برداشت کرد این امر به استحکام حکومت نوپای امارت اسلامی منجر شود و عملاً بهطور غیرمستقیم بر ایران نیز اثر میگذارد. از طرفی پروژههای مرتبط با انرژی همانند کاسا-1000 که انتقال برق تاجیکستان و قرقیزستان از راه افغانستان به پاکستان است و پروژهٔ بهتعویقافتادهای که قرار است گاز ترکمنستان را از طریق افغانستان به پاکستان و هند با هدف تأمین سالانه ۳۳ میلیارد مترمکعب گاز طبیعی به جنوب آسیا انتقال دهد، بجد در دستورکار این کشور قرار دارد. یعنی علاوهبر اینکه افغانستان منابع آبی را مهار میکند، بهدنبال این است که وابستگیاش را به منبع انرژی ایران نیز کم کند که با به سرانجام رساندن این پروژهها موقعیت ویژهتری در مذاکرات به طرف افغانستانی میدهد و دور از انتظار نیست با به سرانجام رساندن این ابرپروژهها و سدها قدرت چانهزنی فراهژمونی برای افغانستان ایجاد شود و تحلیلها بر این است که با توجه به حکومت کنونی مستقر با شکلی از هژمونی منفی آبی از طرف افغانستان مواجه شویم.
نهایتاً پرواضح است که جهان در حال تجربهٔ سومین انتقال قدرت است. شاید بتوان سرنخی از رهیافت را در آیندهپژوهی مناقشات آبی ایران و افغانستان در پاسخ به این سؤال جستوجو کرد که راهبرد کلان ما در شرایط گذار نظام بینالملل چیست؟ آیا باید در «تنهایی استراتژیک ایران» به سر ببریم یا با توجه به اینکه انزواگرایی، انفعال و عدم تعامل نه با ژئوپلتیک ایران سازگار است، نه با فرهنگ سنتی ایران از طریق چندجانبهگرایی و ائتلافسازی به استقبال این جهان «پسا قطبی» برویم؟ و حال با این کلان راهبرد چگونه میتوان به یک بازتوزیع مجدد قدرت بین بازیگران درگیر این مناقشهٔ آبی دست زد تا درین حوضههای فرامرزی فضاهای همکاری دوباره پیکربندی و تفسیر شود.
پایان پیام/